چه قدر سخته ... !؟!

تراوشات ذهن پریشان من . . .

 

چه قدر سخته ...

تو چشمای کسی که

تمام عشقت رو ازت دزدیده و به جاش

یه زخم همیشگی رو به قلبت هدیه داده زل بزنی

و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت بشی‌ ،

حس کنی هنوزم دوسش داری ...


چه قدر سخته

دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی

که یه بار زیر آوار غرورش


همه وجودت له شده ….


چه قدر سخته

تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی


اما وقتی دیدیش هیچ چیزی جز سلام نتونی بگی ...


چه قدر سخته

وقتی پشتت بهشه

دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه اما مجبور باشی بخندی


تا نفهمه هنوزم دوسش داری ...


چه قدر سخته

گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی


و هزار بار تو خودت بشکنی

و اون وقت آروم زیر لب بگی :

گل من باغچه نو مبارک ... !؟!
 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت17:53توسط Atieh Zahir | |